تاريخ : پنج شنبه 20 مهر 1391برچسب:نوشته های عاشقانه,امیدوارانه,زیبا,لطیف, | 21:23 | نويسنده : میلادِ ستاره

 

 

اگر بدانی جایگاهت کجاست ، مرا باور میکنی

اگر بدانی چقدر دوستت دارم ، درد مرا درمان میکنی

تو عزیزی برایم ، تو بی نظیری برایم ، حرف دلم به تو همین است ، قلبت می ماند تا آخرین نفس برایم



تاريخ : پنج شنبه 20 مهر 1391برچسب:نوشته های عاشقانه,امیدوارانه,زیبا,لطیف, | 21:17 | نويسنده : میلادِ ستاره

                 

 

 

 

میگذرد روزی این شبهای دلتنگی ، میگذرد روزی این فاصله و دوری، میگذرد روزهای بی قراری و انتظار ، میرسد همان روزی که به خاطرش گذراندیم فصلها را بی بهار ، و از ترس اینکه بهم نرسیم شب تا صبح را اشک میریختیم

 



تاريخ : یک شنبه 16 مهر 1391برچسب:نوشته های عاشقانه,امیدوارانه,زیبا,لطیف, | 22:6 | نويسنده : میلادِ ستاره

 

 

 

 

روز تولدت شد ونیستم اما کنار تو

کاشکی می شد که جونمو هدیه بدم برای تو

درسته ما نمیتونیم این روز و پیش هم باشیم

بیا بهش تو رویامون رنگ حقیقت بپاشیم

میخوام برات تو رویاهام جشن تولد بگیرم

از لحظه لحظه ی جشن تو خیالم عکس بگیرم

من باشم وتو باشی و فرشته های اسمون

چراغونی جشنمون ستاره های کهکشون

به جای شمع میخوام غمهاتو اتیش بزنم

هر چی غصه و غم داری یک شبه اتیش بزنم

تو غمهاتو فوت کنی منم ستاره بیارم

اشک چشاتو پاک کنم نور ستاره بکارم

کهکشونو ستاره هاش دریا و موج و ماهیاش

بیابونا و برگه هاش

بارون قطره قطره هاش

با هفت اسمون پر از گلای یاس و میخک

بال فرشته ها و عشق و اشتیاق و پولک

عاشقتو یه قلب بی قرار و کوچک

فقط میخوان بهت بگن

تولدت مبارک

دوستتدارم

 

 

این شعر رو عشق من ستاره من برای روز تولدم بهم تقدیم کرد.فداش بشم.خیلی این شعر رو دوست دارم.

از همین جا میگم عشقم دوستتدارم.ممنون



تاريخ : شنبه 15 مهر 1391برچسب:نوشته های عاشقانه,امیدوارانه,زیبا,لطیف, | 14:49 | نويسنده : میلادِ ستاره

 

 

 

چه جوری شد نمی‌دونم که عشق افتاده به جونم
خودت خونسردی اما من، نه اینطوری نمیتونم

دارم حس میکنم هر روز به تو وابسته‌تر میشم
تو انگاری حواست نیست دارم دیوونه‌تر میشم

 

یه حالی دارم این روزا نه آرومم نه آشوبم
به حالم اعتباری نیست تو که خوبی منم خوبم

بگو با من چیکار کردی که اینجور درب و داغونم
نه گریونم نه خندونم مثل موهات پریشونم

من از فکر و خیال تو همش سردرد می‌گیرم
سر تو با خودم با تو با یه دنیا درگیرم

یه حالی دارم این روزا نه آرومم نه آشوبم
به حالم اعتباری نیست تو که خوبی منم خوبم



تاريخ : جمعه 14 مهر 1391برچسب:نوشته های عاشقانه,امیدوارانه,زیبا,لطیف, | 21:46 | نويسنده : میلادِ ستاره

 

 

 

اگر یک روز از زندگی من باقی مانده باشد

از هر جای دنیا چمدان کوچکم را می‌بندم راه می‌افتم

ایستگاه به ایستگاه…

مرز به مرز…

پیدایت می‌کنم ، کنارت می‌نشینم

بهت میگم تا بی نهایت دوستت دارم…



صفحه قبل 1 2 صفحه بعد